کد خبر : 43860
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱:۱۰
-

شعر/ فایزه سید رضازاده

من از سایه روشن بهار می‌ترسم

من از سایه روشن بهار می‌ترسم
چقدر فاصله است بين طلوع و غروب ...اين همه روزهای تا خورده ...

گروه فرهنگی سورپرس: فایزه سید رضا زاده شاعر پیشکسوت شعری در اختیار ما قرار داده است که در ادامه از نظرتان خواهد گذشت:

این همه روزهای تا خورده

آنقدر دور رفتی
که چشمانم را ندیدی
چقدر فاصله است بین طلوع وغروب
این همه روزهای تا خورده
لحظه های آماس کرده
در وقت هایی که نداری.

کدام باور پاک می کند شک نگاهم را
از دیوارهایی که
شاید سایه تو باشد!؟
توهم است عبورت از حلقه ی سبز
با چشمانی که سیاهی می روند .
نبودن حضور توست در ذهنم
یادداشتی روزانه بردار
مرورم کن
بی تخت ملکه خواهم شد !

این پاییز
برایم برگه زیاد رد کرد
ایستادن زیر درختی که
نگاه همسایه ها توقف ممنوع بود
و زمستان خشک و بی عاطفه
عاری از رد پایی که
شماره ات باشد.

من از سایه روشن بهار می ترسم
این همه روزهای در انتظار گره خورده
دور زمین پیچیده
در کلافی سر در گم
بگو به چندمین چرخش دل ببندم !؟

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.