کد خبر : 22731
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
-

اوضاع اسف بار دختران هندی که رسانه‌ای نمی‌شود

اوضاع اسف بار دختران هندی که رسانه‌ای نمی‌شود
نرگس کلباسی شهروند ایرانی بریتانیایی و فعال اجتماعی است که سال ها در هندوستان فعالیت های بشر دوستانه انجام داد.

به گزارش سورپرس؛ وی طی پستی درباره وضعیت اسف بار دختران در هندوستان این طور نوشت:«در یک‌سری از ایالت‌های هندوستان، بویژه ایالتی که من در اونجا زندگی می‌کردم (اودیسا)، به دنیا آوردن دختر اصلاً باعث خوشحالی مردم جامعه نمی‌شد. تشخیص جنسیت در زمان بارداری غیرقانونی بود چون اگر متوجه میشدن که قراره دختردار بشن بیشتر مواقع به شکلی پیش از زایمان، بچه را از بین می‌بردند. این مساله دلایل زیادی داشت که یک‌روز براتون مفصل تعریف خواهم کرد.⠀
من بواسطه کارهای بچه‌ها و مددجوها خیلی از وقتم را در بیمارستان می‌گذراندم. بیمارستانی که قطعاً با تصورات شما خیلی متفاوته، کثیف بود، پر از حشرات مختلف و بیماری، پرستارانی خسته و بی‌حوصله، شاید گاهی یک پزشک در بیمارستان بود، اون هم از یک ایالت دیگه اومده بود.. بیمارها روی زمین خوابیده بودن، چون تخت به اندازه کافی نبود. ایدز، سل، هپاتیت و مالاریا خیلی شیوع داشت.


اوایل که رفته بودم در بخش زایمان بودم. میدونستم دخترها را اونجا رها می‌کنن و میخواستم اگر دختری رها شد قبل از اینکه بلایی سرش بیاد اونو به سرپرستی بگیرم و مادرش باشم.


می‌خوابیدم کنار خانم‌ها، همراهشون بودم، شاید صد تا زایمان دیدم، خیلی هم سقط دیدم. بعضی وقت‌ها بچه‌های سقط شده را خودم می‌بردم خاک می‌کردم و براشون مراسم می‌گرفتم. خاک کردن غیرقانونی بود، برچسب مسیحی بودن بهت میزدن ولی من این کار را می‌کردم و هیچوقت کسی نفهمید. ⠀

یادمه وقتی اولین باری که دختری که مادرش نمی‌خواستش و رهاش کرده بود را بغل کردم، انگار دنیا را بهم داده بودن.⠀⠀
اون اوایل فقط برای دختران رهاشده خانه داشتیم. معمولاً این بچه‌ها از طبقه اجتماعی موسوم به “دالیت” بودند، در زبان ما “غیرقابل لمس” یا همون “نجس”! این‌ها پایین‌ترین طبقه اجتماعی در هند هستن، اصلاً کسی براشون شناسنامه هم نمی‌گرفت. مامان این بچه‌ها، با یک رضایت‌نامه اینها را به ما می‌سپردن و می‌رفتن. با اینکه آدرس بنیاد ما را داشتن اما هیچ‌وقت دیگه خبری از اونها نمی‌شد.

⠀⠀
دخترهای رها شده را می‌آوردم به خانه خودمون و اونجا زندگی پر از عشقشون در کنار دیگر خواهرانشون شروع میشد. پنجاه تا از این بچه‌ها داشتم…⠀
هر چه زمان می‌گذره صحبت کردن در مورد اون روزها برام راحت‌تر میشه، خیلی از اون روزها خاطره دارم. بیشتر براتون خواهم گفت.»

انتهای پیام/ ۱۵۱

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.