روایت پسردایی امام خمینی(ره) از راز محبوبیت تمامنشدنی پیر جماران خادم خانه که در را باز کرد، گفتم: آمدهام آقا را ببینم. از خمین آمدهام. احمدی، پسردایی آقا هستم. تا این را شنید، مرا بغل کرد و بوسید و به اتاق مهمان راهنمایی کرد.؛