بهار در شعر معاصر (۴)؛
من جای تو باشم، نمیآیم، ای عید!

گروه فرهنگی سورپرس: جلیل صفربیگی شاعر نام آشنایی است که هرچند در قالبهای مختلف شعر میسراید اما در رباعی فوق العاده دلبری میکند، این شاعر بااحساس به مضامین اجتماعی در اشعارش توجه ویژهای دارد، از این معلم چندین مجموعه به چاپ رسیده است، در ادامه توجه شما مخاطبان گرامی را به برخی از رباعیات وی که حال و هوای بهاری دارد، جلب میکنیم.
عید
با مژده و وعده و وعید آمدهاست
این دزد که با دستهکلید آمدهاست
از عمر ِ عزیز، برد سالی دیگر
ما هم دلمان خوشاست عید آمدهاست!
تقویم
تقویم تو چارفصل جز ماتم نیست
تحویل گرفتن تو غیر از غم نیست
کو بانگ مقلب القلوبت ای عشق
برسفرهی تو سکهی قلبی هم نیست
نمی آیم
تاثیر نمیکند دعایم، ای عید
شد بسته به غصه دست و پایم، ای عید
کو شادی و کو بهار و کو آزادی؟
من جای تو باشم، نمیآیم، ای عید!
برگرد
دلها همه از بهار شد سرد، ای عید!
شد سبزهی آرزویمان زرد، ای عید!
امسال گرفتهاست حال دلمان
لطفا برو سال بعد برگرد، ای عید!
دیر آمدهاید!
دلخسته و ناامید از اینجا رفت
پرپر شد و پرکشید از اینجا رفت
ای چلچلهها! چلچلهها! چلچلهها!
دیر آمدهاید؛ عید، ازاینجا رفت
سال تازه
خالیست ز سیب و سمنو زنبیلش
غم ریخته توی کاسهی آجیلش
از راه رسیده است سال تازه
اما نگرفتهست کسی تحویلش
عذرمان را بپذیر
پیکی نفرستاد کسی دنبالت
بدجور گرفته است از ما حالت
ای سال جدید! عذرمان را بپذیر
امسال نیامدیم استقبالت
با تو
نه برگ و گلی نه زرق و برقی با تو
زنده نشدهست غرب و شرقی با تو
بی شعر و شکوفهای و بی بار بهار!
پاییز نداشت هیچ فرقی با تو
الا تو
من نام کسی نخواندهام الا تو
با هیچ کسی نماندهام الا تو
عید آمد و من خانهتکانی کردم
از دل همه را تکاندهام الا تو
فصل جدید
گفتند بهار است و شده فصل جدید
بیهوده زمین به دور خود میچرخید
هر فصل که بعد از تو به اینجا آمد
تقویم به پاییز جدیدی کوچید
انتهای پیام/۱۰۱
برچسب ها :جلیل صفربیگی ، رباعی ، شعر ، عید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰