بهار در شعر معاصر (1)
کتاب سبز شکفتن…

گروه فرهنگی سورپرس: بهار، موسم دگرگونی طبیعت است و تجلی زندگی دوباره، نویدبخش شکفتگی جان و جهان است و جلوه باشکوه نو شدن، و شعر آیینهای است رو به بهار و همه زیباییهای بیهمتای آن.
بهاریه امروز به غزلی شورانگیز از شاعر نامدار معاصر، استاد علیرضا طبایی اختصاص دارد که از مجموعه شعر شاید گناه از عینک من باشد انتخاب شده است.
کتاب سبز شکفتن…
کتاب سبز شکفتن را، گشود دست بهاران باز
نسیم شعلهور آتش زد، به دودمان زمستان باز
در آسمان سحر یکچند، کلاف ابر به هم پیوست
زمین به بوسه بارانها، سپرد پیکر عریان باز
غبار خواب زمستان را، در آبشار سحر شستند
درختها که یقین کردند به باغ آمده مهمان باز
گشود چشم ز هم نرگس، بنفشه را به تماشا خواند
شنید از نفس صحرا، که شب رسیده به پایان باز
درخت بید، هوسآلود، در آب برکه نگاهی کرد
به روی شانه باد افشاند، حریر زلف پریشان، باز
به یک دو جام می از لاله، نسیم مست به تاب افتاد
به نوشخواری میخواران، خوش است نمنم باران باز
در این بهار به پیرانه، مرا حضور تو میباید
به پیشواز تو خواهد شد، تمام شهر، چراغان باز
چه حسرتی که نصیبی نیست درخت عمر مرا، هرچند
درخت خانه همسایه، شکوفه کرده به دامان باز
برچسب ها :بهاریه ، شاید گناه از عینک من باشد ، شعر ، علیرضا طبایی ، غزل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰