نظام آموزشی ما در موضوع مبانی زندگی ناکارآمد است

گروه اجتماعی سورپرس: عادل برکم* در یادداشتی نوشت: نظام آموزشی ما کارآمدی چندانی ندارد و یکی از مصداقهای این ناکارآمدی را میتوان در نبود مشاور و آموزش مبانی زندگی به دانش آموزان دید. با افزایش شبکههای اجتماعی و ترویج آن در میان دانش آموزان، باید در مدارس خدماتی مانند مشاوره روانشناسی، مشاوره درسی و خانواده و حتی مشاوره سلامت جسمی و بهداشتی وجود داشته باشد، این در حالی است که در مدارس حتی مربی بهداشت نداریم. مثلا در حادثه اخیر و مهمترین فاکتور در اتفاق تعرض معلم ۵۵ ساله، در مرحله اول ناآگاهی و ترس دانش آموزان از بیان اتفاق به خانواده یا مدیر و مسئولان مدرسه است و در مرحله دوم خجالت و ترس خانواده از اعلام این حادثه به مقامات قضایی است. در این چند سالی که من تحصیل و تدریس میکنم به یاد ندارم حتی در مدارس شلوغ هم مشاوری حضور داشته باشد. به اعتقاد من دلیل این موضوع این است که مدارس رها شده است و کسی پشتیبان نظام آموزشی نیست.
متاسفانه این دولت و دولتهای قبل و حاکمیت دغدغه ای ندارند و تنها اهمیت آموزش در شعار خلاصه شده است. زیرا شعار دادن هزینهای ندارد و در ظاهر همه طرفدار آموزش هستند اما زمانی که نیاز است برای سیستم آموزشی بودجه و منابعی در نظر گرفته شود همه شعارها رنگ میبازد و این نشان میدهد که کسی دغدغه ای ندارد.
این روزها این سوال مطرح میشود که چرا مدارس مشاور ندارد و چرا دانش آموزان خود مراقبتی را نیاموخته اند؟ چرا در صورت بروز تعرض به خانوادهها اطلاع نمیدهند؟ پیش از پاسخ دادن به این سوالات برای من عجیب است که این معلم ۲۸ سال سابقه خدمت در سیستم آموزش و پرورش داشته و مشخص نیست در طول این سالها چندین بار این اتفاق افتاده و چند دانشآموز دیگر قربانی شده و سکوت کردهاند.
نظام آموزشی باید صلاحیتهای حرفهای و تخصصی برای معلمها در نظر بگیرد. قطعا باید این انتظار را داشت که هر کسی معلم نشود و مهمتر اینکه هر کسی معلم باقی نماند.
نظام آموزشی ما باید در ورودی و گزینش معلمان سخت گیری کند و در طول خدمت حتما باید پایش و رصد شوند و انتظار میرود آموزگاران در زمان تدریس یک سری شاخصهها و صلاحیتهای دیگر را هم بهدست بیاورند. اما متاسفانه شرایط نظام آموزشی طوری است که نمیتواند بر معلمها سخت گیری کند، چون امکاناتی برایشان فراهم نمیکند و آموزش و پرورش با کمبود نیروی انسانی مواجه است.
معمولا معلمها برای ورود به نظام آموزشی انگیزه و شوق دارند و تقلا میکنند، اما وقتی وارد سیستم میشوند انگیزه خودشان را از دست میدهند و این به دلیل مشکلات مالی است. بنابراین سنجش دقیقی برای ارزیابی و ارزشیابی و صلاحیتهای تخصصی و حرفهای و اخلاقی معلمها وجود ندارد. البته نمیتوان انکار کرد که در هر سیستمی ممکن است افراد خاطی وجود داشته باشد. نظام آموزشی بر اساس شعارهایی که خود مسئولان میدهند معلمان مهمترین رکن جامعه هستند و نسل آینده جامعه را تربیت میکنند و پایه و اساس هر پیشرفتی در آینده در مدارس بنا میشود.
این اتفاقی که در مدرسهای در شهر فردوس رخ داد، روح و روان دانش آموزان دختر را تا آخرعمر تحت الشعاع قرار میدهد. بخش سختتر و بدتر ماجرا این است که این اتفاق بر تک تک اعضای خانواده هم تاثیر دارد و چه بسا یک نسل با این اتفاق نابود میشود. عقل سلیم میگوید، فقط آزار و تعرض و تجاوز روی یک دختر تاثیر منفی نمیگذارد بلکه یک خانواده و یک نسل متاثر از این اتفاق میشوند.
پس این حوادث را نباید کوچک شمرد. اما متاسفانه در آموزش و پرورش و به طور کلی در نظام آموزشی این اتفاقات اهمیت چندانی ندارد. به هر حال سیاست گذاران و مسئولان و مدیران باید پاسخگو باشند. به نظر میرسد منافع برخی از مسئولان از منافع عموم مردم جداست، چون فرزندانشان در مدارس خاصی درس میخوانند که کمبود مشاور ندارد. مشکلِ تعداد دانش آموزان و شلوغی کلاسها را هم ندارند و چون این اتفاق در مدارس فرزندانشان نمیافتد این مشکل را هیچوقت لمس نمیکنند. بنابراین هیچ دغدغه و انگیزهای برای حل مشکل مدارس ندارند. شاید مسئولان اعلام کنند که کارهای مثبتی در مدارس انجام شده، اما تا امروز اگر هم کارهای کوچکی انجام شده، بیشتر در حد دادن بیلان کاری بوده، وگرنه اگر کسی میخواست مشکل را به صورت اصولی حل کند یک نظام سنجش حرفهای معلمان باید تشکیل میشد و مشکلات اخلاقی ، روانی،عاطفی، علمی و تخصصی وحرفه ای و مهارتهای اخلاقی در مورد معلمان بررسی میشد.
درحال حاضر برخی از معلمان انگیزهای برای ماندن در سیستم آموزشی ندارند.مگر زمانی که نظام شایسته سالاری وجود داشته باشد. باید کاری کنیم که نخبهها انگیزه ورود به آموزش و پرورش را داشته باشند، بیایند و درسیستم بمانند.
در چند سال اخیر بحث دانشگاه فرهنگیان مطرح شد و رتبههای خوب آمدند و اتفاقات خوبی هم داشت میافتاد.اما الان چشم امید نظام آموزشی برای بهسازی نیروی آموزشی خود است که عموما به نیروهای بدون انگیزه تبدیل شدهاند.
بودن مشاور درمدارس میتواند راهکاری برای حل مشکل باشد. از آنجایی که مدارس رها شدهاند راهکاری جز حضور مشاور وجود ندارد.
مشکل اصلی اینجاست که هیچ اتفاق مثبتی در مدارس نیفتاده است. به عنوان مثال شما میتوانید به عینه ببینید از ۲ سال یا ۵ سال پیش خیابانی آسفالت شده و یا تابلویی نصب شده و اتفاقی درشهر افتاده اما واقعا در نظام آموزشی ما از۲۰ سال پیش چه اتفاق مثبتی افتاده و چه تغییری کرده است؟ در حد اینکه اسم کتابی عوض شده و یا محتوی درسی بخشی از کتاب تغییر کرده. اگر چند سال پیش تغذیه ای میدادند و گاهی مشاور یا مربی بهداشت به مدارس میفرستادند الان آن هم وجود ندارد. اگر در مدارس مشاور وجود داشته باشد به رفع مشکلاتی مانند اتفاق اخیر کمک میکند. البته کیفیت و تخصص مشاورهم در کنار آموزشهای خود مراقبتی لازم است.
ما در حال حاضر در حداقلها و بدیهیات و مسائل اولیه آموزش و پرورش مانده ایم . در حادثه اخیر آموزش و پرورش یک بیانیه داد که مسئله را پیگیری میکنیم. البته پیگیریها همیشه مصداقی و نمایشی بوده و هرگز مشکلات به شکل اصولی و اساسی حل نشده است. در نهایت پیگیریها هم منجر به توبیخ یک معلم یا مدیرمیشود.مانند اتفاق مشابهی که چند سال پیش در مدرسه معین درتهران افتاد و توبیخ صورت گرفت.
یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که اتفاقاتی مانند همین تجاوز به ۱۸ دختر در مدرسه ای در استانی محروم کمتر شنیده و رسانهای میشود. مسئله این است که چرا کار باید به اینجا برسد و چرا برای توبیخ یک معلم، آموزش و پرورش بیانیه صادر کند؟!
*کارشناس آموزشی
انتهای پیام/۱۰۱
برچسب ها :آموزش و پرورش ، تجاوز ، دانش آموز ، روح و روان ، معلم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰