شعری برای سردار سلیمانی/ دلگیرم از این دنیا و این جبر زمانه

به گزارش سورپرس، سمیه حسامی شاعر و نویسنده جوان به مناسبت چهلمین روز شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی قطعه ای سروده است:

دگر گیتی به سوگ ماند که تو فرزند این فلک نباشی
فلک را چنان چیره بستی که ماهان در واهی بماندند

عرب را ز ظلم رها نمودی
دامن عفت را بر عرب وا نهادی

رعبت سو ز چشمان کفر بگرفت
چشمانش غرق خون شد و چشمان مرا کور کرد

ز فراغ تو رنگ تنهایی و غربت شد این ملت
غرق ماتم و اندوه و شماتت شد این ملت

دلگیرم از این دنیا و این جبر زمانه

که تو را بگرفت از این دیار و آشیانه

آتش گرفت قلب ملت ز این ناجوانمردی
نفرین به این چرخ بی وفایی

آزرده شدم ز نیرنگ و دورویی
دگر ندارم حتی امید کم سوی

دل آشوب و آزرده و پریشان حال ندانم به دیدارت کی آیم
نزن ای قلب که محصور در این قفسم
جان بر لب و بی همدم و بی هم نفسم
نزن ای قلب به امید دیدار دوست
که شاید دوای این درد در دست اوست
گر چه میزند قلب که بمانم شاید که رسوایشان کنم
تو را به ملکوت فرستادن لکن ندادند تو جاویدان بمانی
روحت در آغوش این ملت بماند که گویی ما خود، توییم

انتهای پیام/ ۱۰۱