ذهن کودکان را با اشعار جنسیتی آلوده نکنیم

تاکید بر نقشهای جنسیتی و میل به راندن زنان به خانه و آشپزخانه، از آغاز دوران مدرن در ایران یعنی دوران مشروطه تا به الان یکی از انگارههای اصلی فرهنگ و آموزه کالاهای فرهنگی در ایران بوده است.
به گزارش سورپرس، همان طور که میدانیم فرهنگ ابزار تفوق جویانه در دست صاحبان قدرت است بدین معنی که از طریق فرهنگ، هنجارها و ارزشهای متناسب با یک ساخت سیاسی و ایدئولوژیک بازتولید میشود و به ذهن و رفتار مردم شکل میدهد، در نتیجه ارزشهای مردسالار درون فرهنگ و خانواده سنتی ایرانی زیستهاند و از طریق آموزش تقویت شدهاند، کودکی که در اشعار دوران کودکیاش میخواند که کارکرد زن، خانهداری و وظیفه همسرش آشپزی و چیدن میز و آوردن چای برای اوست، تعجبی ندارد که در بزرگسالی باوری به ایده برابری میان زن و مرد نداشته باشد.
«گل پسرم رو قربون/ تاج سرم رو قربون/ میخواد بره به مدرسه/ بخونه حساب و هندسه/ بزرگ بشه زن بگیره/ عروس واسه من بگیره/ خودش کنارم میشینه/ زنش برام میز میچینه/ آب میاره و نون میاره/ پلو و فسنجون میاره».
شعر کودکانه بالا، یکی از اشعار مجموعه «ترانههای نوازش» اثر مصطفی رحمان دوست است که انتشار آن به دلیل داشتن مضامین جنسیت زده و تاکید بر کلیشههای جنسیتی، در فضای مجازی واکنشهای منفی فراوانی را به ویژه از طرف فعالین حقوق زنان برانگیخت. این کلیشه سازیها؛ هم در متن و هم در تصویر کار شده در کتاب دیده میشود. در تصویر، پسر بچهای در حال رفتن به مدرسه دیده میشود و در بالای عکس دخترکی که لباس عروس به تن دارد تصویر شده است؛ متن شعر که از زبان مادر پسربچه بیان میشود نیز حاوی تاکید بر نقشهای سنتی زنان و مردان است. عروس ایدهآل در این شعر، زنی است که کارهای خانه را انجام میدهد، و در حالی که پسر کنار مادرش نشسته، عروس برای مادر و پسرش آشپزی میکند و میز میچند و چای میآورد.
کالاهای فرهنگی و ترویج برتری مردان
موضوع محوری و محتوای بسیاری از اشعار و کتابهای مشابهی که در حوزه کودکان منتشر میشود به همراه کارتون و برنامههای حوزه کودکان، تاکید بر دوگانه زن خانهدار ـ مرد نان آور به همراه بازنمایی تصویر زن مطیع و بله قربانگوست. نگاهی به تاریخ جنسیت و ساخت اجتماعی جنسیت در ایران و در همین ارتباط ناکامی جنبش زنان در تبدیل کردن برابری به عنوان یک پروژه فکری و دغدغهای اجتماعی، نشان میدهد که مردسالاری به عنوان یک هنجار پذیرفته شده و دیرپا، ریشه در ساختارهای ما به ویژه در فرهنگ و کالاهای فرهنگی ما دارد.
دوگانه طبیعت ـ فرهنگ نیز که بر تعلق مرد به حوزه فرهنگ، سیاست، جامعه و تعلق زن به عرصه خانواده و کار خانگی و زایش و پرورش دلالت دارد نیز بر ساختهای فرهنگی است. به نظر می رسد که فرهنگ حاکم از طریق عرضه کالاهای فرهنگی از جمله شعر و قصه کودکان، کارتونها و برنامههای تلویزیونی، تربیت خانوادگی و به ویژه نظام آموزشی به افراد میآموزد که زن و مرد با هم برابر نیستند و زنان ماهیتا و به دلیل زن بودن توانایی احراز بسیاری از مسئولیتها و کارها را ندارند، بنابراین اگر یکی از دلایل نابرابری زنان و مردان در عرصه عمومی و فرصتهای شغلی، فقدان برخی صلاحیتها نزد زنان باشد، این مشکل را نه در نابرابری ذاتی و بیولوژیک زنان و مردان بلکه در جای دیگری باید جست و آن نیز از آموزش متفاوت دختران و پسران و ارزشهایی که از طریق فرهنگ درونی می شود ناشی می شود.
نگاهی تاریخی به آموزش جنسیت زده در ایران
فرهنگ و آموزش جنسیت زده و تاثیر آن بر حیات فردی و اجتماعی زنان در ایران پدیدهای تاریخی است و از همان زمان که آموزش جدید در ایران باب شد، ایدئولوژی حاکم در زمان مشروطه و سپس پهلوی و در ادامه در نظام آموزشی پس از انقلاب، بر حفظ نقشهای سنتی زنان و تربیت زنی مطیع و کدبانو اما تحصیل کرده تاکید داشت.
از آنجا که فرض نظام آموزشی در زمان قاجار و پهلوی اول این بوده که دختران و پسران را برای نقشهای متفاوتی در آینده آماده کند، دختران در سطوح مختلف، در معرض آموزشهایی قرار میگرفتند که آنان را از زندگی شغلی دور کرده و باعث میشد آنها آینده و سرنوشت خود را به عنوان یک زن خانهدار ببینند. این دیدگاه و این نوع بازنمایی فرهنگی از زنانگی و مردانگی و نقش زن و مرد در حوزه عمومی و خصوصی همان طور که گفته شد ریشه در تاریخ ما دارد. برای این فهم تاریخی میبایست نگاهی به نخستین متون اخلاقی ـ تربیتی تاریخ ایران مانند آثار خواجه نصیر طوسی (اخلاق ناصری)، فانی کشمیری (اخلاق عالم آرا)، عنصر المعالی، سیاست نامه و اولین کتابهایی که در حوزه کودکان در دوران مشروطه و پیش از آن نوشته شده مانند تربیت الاطفال میرزا تقی خان کاشانی انداخت.
هدف این متون و ایده مرکزی آن، تربیت کردن مرد مسلمان به عنوان یک خداپرست، رئیس خانواده و مرد سیاست بود. در این مفهوم پردازیها، مرد در خانه و خانواده، مدیر، مدبر و مسئول تربیت و آموزش بچهها ـ البته منظور پسران است ـ به شمار میرفت. او همچنین صاحب اختیار زن، بچه و تمام اموال خانواده به حساب میآمد. کارکرد مهم مرد همچنین تنظیم اموال و مدیریت اقتصاد در خانواده و انگیزههای او از زن گرفتن، تولید مثل، ارضای نیاز جنسی و حفظ اموال و ازدیاد آن بود.
نکتهای که در خصوص این منابع وجود دارد این است که نویسندگان و خوانندگان این متون مردها بودند، آنها بودند که تعریف میکردند زن خوب کیست و چه ویژگیهایی دارد. بر اساس تعریف آنها زن خوب زنی بود که نجیب، سالم و تندرست، مطیع و زیبا، کم حرف و خویشتندار و پارسا و صبور باشد. زن خوب از نظر این متون همچنین کمی خجالتی است، به شوهرش جز چشم نمیگوید، دنبال سلطه جویی نبوده و خود را فدای خانواده میکند.
این مردان در کنار مفهوم پردازی از زن خوب، آداب زن داری و تبدیل شدن به یک مرد خوب و با جذبه را نیز بیان میکردند. در آرای آنها مرد خوب، مردی مقتدر بود که زن همواره از او حساب میبرد. چنین مردی میل جنسی زیادی داشت و اطفاء شهوت یکی از دغدغههای اصلی او بود. او همچنین نان آور خانه بود، نام فرزندان را انتخاب میکرد و او بود که تشخیص میداد که بچهها (البته پسران، چراکه آموزش دختران اساسا مطرح نبود) چگونه و تا کی آموزش ببینند. در این تصویر پردازی، زنان، خانهدارهای ماهری بودند که تمام دغدغهشان کسب رضایت مرد از طریق انجام کارهای خانه، آشپزی و بچهداری بود.
روشنفکران مشروطه و بازنمایی زن خوب
در آرای دگراندیشان مشروطه نیز تصویر دختر خوب در کنار ضرورت آموزش دختران وارد کتب درسی شد، تصویری که شباهت زیادی به تعریفی که از زن خوب در متون اخلاقی ارائه میشد داشت. در داستانها و قصههای آموزشی در دوران مشروطه و پس از آن، پسران شخصیتهای مرکزی بودند و داستانها اغلب با دو شخصیت خوب و بد تعریف میشد. به عنوان مثال در کتاب «تربیت اطفال» نوشته میرزا تقی خان کاشانی، دو شخصیت کودک با نامهای مسعود و کوکب وجود دارد.
مسعود پسر کوچک و عاقلی است که درسهایش را خوب میخواند و همه او را دوست دارند. کوکب اما بینظم و شلخته است که مدام حرف میزند و میخندد؛ در حالی که یک دختر خوب این دو کار را انجام نمیدهد. در ادامه کتاب، از دختر کوچک دیگری به نام خورشید صحبت میشود که مطیع، حرف گوش کن و کم حرف است و کارهای خانه را به خوبی انجام میدهد بنابراین همه او را دوست دارند. این الگوی اخلاقی در سراسر کتاب ادامه مییابد. شخصیتهای پسر مقتدر، کمی خشن با تحصیلات عالیه و باهوش هستند و دختران بیشتر وقت خود را به عروسک بازی و گل دوزی و کارهای خانه میگذرانند.
ذهن کودکان را با اشعار جنسیتی آلوده نکنیم
نوشتههای مشابهی که خطاب به مردان جوان و نوجوان نوشته میشد نیز دارای سلسله مراتب جنسیتی و ضرورت رعایت آن بود. به مردان جوان توصیه میشد مقتدر و کمی خشن باشند و از صحبت کردن و محبت کردن زیاد به زنان پرهیز کنند زیرا این کار باعث سوءاستفاده آنها میشود و همچنین مردی برای زنان جذاب است که آنها را تشنه محبت نگه دارد.
لقمان حکیم نیز به فرزندش توصیه میکرد که هرگز اسرارش را به زنان نگوید و به آنها اعتماد نکند. عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر نیز مینویسد زنان غیرمطیع، سلطهجو و زباندراز، بدترین زنان هستند، همچنین زنان تنها از طریق جلب رضایت شوهرانشان خوشبخت میشوند مانند بندهای که خوشبختیاش در جلب رضایت خداوند است. در سایر متون نیز مانند کتاب راهنمای معلمان، در توصیفی که از کلاس درس میشود، دختران آموزش خانهداری میبینند و پسران ریاضی، فیزیک و شیمی میخوانند.
بنابراین، تاکید بر نقشهای جنسیتی و میل به راندن زنان به خانه و آشپزخانه، از آغاز دوران مدرن در ایران یعنی دوران مشروطه تا به الان یکی از انگارههای اصلی فرهنگ و آموزه کالاهای فرهنگی در ایران بوده است. همان طور که میدانیم فرهنگ ابزار تفوق جویانه در دست صاحبان قدرت است بدین معنی که از طریق فرهنگ، هنجارها و ارزشهای متناسب با یک ساخت سیاسی و ایدئولوژیک بازتولید میشود و به ذهن و رفتار مردم شکل میدهد، در نتیجه ارزشهای مردسالار درون فرهنگ و خانواده سنتی ایرانی زیستهاند و از طریق آموزش تقویت شدهاند، کودکی که در اشعار دوران کودکیاش میخواند که کارکرد زن، خانهداری و وظیفه همسرش آشپزی و چیدن میز و آوردن چای برای اوست، تعجبی ندارد که در بزرگسالی باوری به ایده برابری میان زن و مرد نداشته باشد.
انتهای پیام/٢٣۴
برچسب ها :آلوده نكنيم ، اشعار جنسيتي ، ذهن ، كودكان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰