وقتی سربازی را گزینه میبینند نه وظیفه!

گروه فرهنگی سورپرس– علی عبدالصمدی؛ حدود یک نیمه از سریال ماه رمضانی شبکهی سوم سیما به نام سرباز از نظر بینندگان گذشت. سریالی به کارگردانی هادی مقدم دوست. بیننده با شنیدن و خواندن نام این سریال، نخستین حسی که به ذهنش خطور میکند، حس انجام وظیفه در قبال کشورش است.
با توجه به شهادت سربازان غیور کشورمان در مناطق مرزی در درگیری با اشرار طی سالیان اخیر و یا در جبهههای دفاع از حرم اهل بیت در نبرد با نیروهای تکفیری داعش و نیز شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، این گونه برداشت میشد که این سریال به مفاهیمی از این دست اشاره داشته باشد. در صورتی که سرباز و یا به عبارتی درستتر سربازان وظیفهی هادی مقدم دوست به سربازی به دیدهی یک گزینه نگاه میکنند و نه یک وظیفه.
یحیی و شهاب هر کدام به بهانههای واهی دوست ندارند به خدمت زیر پرچم بروند و برای بهانههایشان هم دلیلی موجه در پیشگاه بینندگان میتراشند. در صورتی که انتظار میرفت کارگردان در کنار شخصیتهایی که میخواهند از سربازی بگریزند، قهرمانی را علم میکرد که در جانفشانی در میدان سربازی الگو باشد. شخصیتهای سرباز هادی مقدم دوست به هر حال وارد گود سربازی میشوند، حال چه بخواهند و چه نخواهند. چه الگویی داشته باشند و چه نداشته باشند.
دیگر از نکات ضعف این سریال وجود راوی داستان است. دوران روایت و راوی داشتن سالهاست که گذشته است. وجود راوی با صدای «ناصر طهماسب»، بین شخصیتها و بینندگان سریال فاصله ایجاد کرده و از سریالی تلویزیونی، سریالی رادیویی به بیننده پیشکش شده است طوری که اگر بیننده سریال را نبیند و فقط صدایش را بشنود چیزی را از دست نداده است. وقتی یحیی احساس دلبستگی نسبت به یلدا میکند این راوی داستان نیست که باید روایت کند. این خود بیننده و نهایتا شخصیت داستان است که باید طوری القاء کند که مخاطب متوجه احساسات درونیش شود؛ و به قولی مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید. شخصیت یلدا نیز بسیار غلو آمیز طراحی شده است. او به پسر دایی همسرش زنگ میزند و میگوید فلان کار را بکند یا فلان حرف را بزند.
شخصیتپردازی یلدا بسیار ضعیف است و گهگاه با غلوآمیزیهایی همراه است که برای مخاطب شاید آشنا نباشد.
نکتهی بسیار مهم آن که ریتم کلی قصه بسیار کند است. چند قسمت فقط صرف جر و بحث یلدا و یحیی میشود که یحیی با مادرش به روستای دور افتاده برود یا برای سربازی اقدام کند و پس از چند اپیزود زمانی که شهاب وارد قصه میشود ظرف چند دقیقه تمام اپیزودهای قبلی را به طور مختصر در یک جمله برای مخاطب تلویزیونی خلاصه میکند. او میفهمد که مشکل اصلی یحیی این است که به سربازی باید برود در حالی که دوست دارد با مادر پیرش برای ریکاوری به روستایی دور افتاده رهسپار شود.
قصهی سرباز نه با ماه رمضان همخوانی دارد و نه با وقایع چند ماههی اخیر کشور. نه پردازش ژرفی دارد و نه از گیرایی و جذابیت دراماتیک برخوردار است. در واقع باید گفت سرباز و سربازیای که پتانسیل القای حس تعلیق را دارد، بسیار آرام و بیدغدغه سپری میشود. «سرباز» نمادی است از اقتدار و وفاداری نسبت به کشور و آرمانهای ملی و میهنی.
در همهی سریالهایی که امسال به مناسبت ماه مبارک رمضان روی آنتن رفته به نوعی این احساس تعلق خاطر به سرزمین مادری موج میزند الا سریال «سرباز» که باید سرشار از حس شور ملی و ارادت به کشور باشد. اصحاب رسانه و هنرمندان در نظر داشته باشند که در روزگار مقابله با رقبای خارجی، باید بتوانند با تهیه کارهای مناسب و درخور، بینندگان را پای تلویزیون بنشانند و حس وفاداری را نسبت به میهن و رسانهی ملی تقویت کنند.
انتهای پیام/ ۱۵۱
برچسب ها :سرباز ، سریال ، سریال سرباز ، صدا و سیما
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰