بهار در شعر معاصر (6)
بر آستان بهار
گروه فرهنگی سورپرس: بهار، موسم دگرگونی طبیعت است و تجلی زندگی دوباره، نویدبخش شکفتگی جان و جهان است و جلوه باشکوه نو شدن، و شعر آیینهای است رو به بهار و همه زیباییهای بیهمتای آن.
بهاریه امروز به غزلی زیبا از شاعر نامدار معاصر، زندهیاد نادر نادرپور اختصاص دارد که از مجموعه آثار وی انتخاب شده است.
بر آستان بهار
من آن درخت زمستانی، بر آستان بهارانم
که جز به طعنه نمیخندد، شکوفه بر تن عریانم
ز نوشخند سحرگاهان، خبر چگونه توانم داشت
منی که در شب بیپایان، گواه گریه بارانم
شکوه سبز بهاران را، برین کرانه نخواهم دید
که رنگ زرد خزان دارد، همیشه خاطر ویرانم
چنان ز خشم خداوندی، سرای کودکیام لرزید
که خاک خفته مبدل شد، به گاهواره جنبانم
درین دیار غریب ای دل، نشان ره ز چه کس پرسم؟
که همچو برگ زمینخورده، اسیر پنجه توفانم
میان نیک و بد ایام، تفاوتی نتوانم یافت
که روز من به شبم ماند، بهار من به زمستانم
نه آرزوی سفر دارد، نه اشتیاق خطر کردن
دلی که میتپد از وحشت، در اندرون پریشانم
غلام همت خورشیدم، که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد، نه از سیاهی زندانم
کجاست باد سحرگاهان، که در صفای پس از باران
کند به یاد تو ای ایران! به بوی خاک تو مهمانم
برچسب ها :بر آستان بهار ، بهاریه ، شعر ، غزل ، نادر نادرپور
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰